طبقه بالایی داره توی خونه گل کوچیک بازی میکنه ، رفتم درشونو زدم میگه صدای ما اذیتتون میکنه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ اومدم بگم مواظب باشید بازیکن دو اخطاره توی زمین نفرستید که بعدا گندش دربیاد ! . تو اتوبوس به راننده میگم این پولو عوض کنید ! میگه پارَس ؟ گفتم : پـَـــ نــه پـَـــ گوشَش وسط نداره !
.
.
بابام زنگ زده میگه سند خونه رو بردار بیار ! بدو بدو دارم میرم پایین ، همسایمون دیده میگه این سند خونتونه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ دفتر مشق بابامه یادش رفته ببره مدرسه ، خانم معلمشون دعواش کرده !
.
.
.
کامپیوتر داشت کار میکرد که یِیهو دود سیاهی از پشتش زد بیرون ! میگه : کامیپوترت سوخت ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ یه برنامه مونده بود سر دلش ، آروغ زد رفلاکس شد !
.
.
توی راز بقا 60تا شیر ریختن سر یه گورخر ! برگشته میگه میخوان بخورنش ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میخوان سوارش بشن ولی خره رضایت نمیده میگه مامانم گفته با غریبه ها بازی نکن !!!!!!!!!!!!!!
.
.
.
خانمه 206 رو زده به تیر برق ، ماشین نصف شده ! به افسر میگه یعنی اشتباه از من بوده ؟ افسر : پـَـــ نــه پـَـــ علت حادثه خواب آلودگیه تیر چراغ بوده !
.
.
.
نوشتم “بوق نزنید راننده خواب است” ازم میپرسه اینو پشت کامیون دیدی ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ رو در آسانسور ؟؟؟
.
.
.
.
.
.
به خواهرزاده 2 ساله گفتم برو از مامان بزرگ چسب زخم بگیر ؟ گفت چی شده ؟ دستت اوووف شده ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ گردنم قطع شده !
.
.
.
میگم اینجا خیلی تاریکه ! میگه چراغارو روشن کنم ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ برو شیر آبو باز کن !
.
.
.
50 جعبه گوجه خریدیم ! اون یکی همسایه اومده میگه میخوای رب بپزی ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میخوایم رنگ کنیم جای سیب بفروشیم
.
.
.
رفتم مغازه گفتم سیم ظرفشویی دارین ؟ گفت بله ! برای شستن ظرف میخوای ؟ گفتم اولا به تو چه ؟ دوما پـَـــ نــه پـَـــ میخوام شیشه عینکمو تمیز کنم !
.
.
.
رفیقم به طور هارمونیک خورده زمین و پخش شده کف آسفالت ! جلوی خودمو گرفتم که نمیرم از خنده ! میگه داری بهم بخندی ؟ پـَـــ نــه پـَـــ گریه اَمونمو بریده !
.
.
.
2تا سطل رنگ گرفتم دستم ، همسایه اومده میگه میخواید نقاشی کنید ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میخوایم ریاضی حل کنیم
دید مجنون دختری مست و ملنگ
در خیابان با جوانانی مشنگ
خوب دقت کرد در سیمای او
دید آن دختر بُود لیلای او
با دلی پردرد گفتا این چنین
حرف ها دارم بیا (پیشم بشین)
من شنیدم تازگی چت می کنی
با جوانی اهل تربت می کنی
نامه های عاشقانه می دهی
با ایمیل از ( توی) خانه می دهی
عصرها اطراف میدان ونک
می پلاسی با جوانان ونک
موی صاف خود مجعد می کنی
با رپی ها رفت و آمد می کنی
بینی خود را نمودی چون مویز
جای لطفاً نیز می گویی (پلیز)
خرمن مو را چرا آتش زدی؟
زیر ابرو را چرا آتش زدی؟
چشم قیس عامری روشن شده
دختری چون تو مثال زن شده
دامن چین چین گلدارت چه شد؟
صورت همچون گل ِ نارت چه شد؟
ابروی همچون هلالت هم پرید؟
آن دل صاف و زلالت هم پرید؟
قلب تو چون آینه شفاف بود
کی در آن یک ذرّه ( شین و کاف) بود
دیگر آن لیلای سابق نیستی
مثل سابق صاف و عاشق نیستی
قبلنا عشق تو صاف و ساده بود
مهر مجنون در دلت افتاده بود
تو مرا بهر خودم می خواستی
طعنه ها کی می زدی از کاستی؟
زهرماری هم که گویا خورده ای
آبروی هرچه دختر برده ای
رو به مجنون کرد لیلا گفت : هان
سور? یاسین درِ ِگوشم نخوان
تو چه داری تا شوم من چاکرت؟
مثل قبلن ها شوم اسپانسرت ؟
خانه داری ؟ نه ، اتول ؟ نه ، پس بمیر
یا برو دیوانه ای دیگر بگیر
ریش و پشم تو رسیده روی ناف
هستی از عقل و درایت هم معاف
آن طرف اما جوان و خوشگل است
بچه پولدار است گرچه که ول است
او سمندی زیر پا دارد ولی
تو به زحمت صاحب اسب شـَلی
خانه ات دشت و بیابان خداست
خان? او لااقل آن بالاهاست
با چنین اوضاع و احوالت یقین
خوشه ات یک می شود ، حالا ببین
او ولی با این همه پول و پله
خوش? سه می شود سویش یله
گرچه راحت هست از درک و شعور
پول می ریزد به پای من چه جور
عشق بی مایه فطیر است ای بشر
گرچه باشی همچو یک قرص قمر
عاشق بی پول می خواهم چکار
هی نگو عشقم ، عزیزم ، زهر مار
راست می گویند، تو دیوانه ای
با اصول عاشقی بیگانه ای
این همه اشعار می گویی که چه؟
دربیابان راه می پویی که چه؟
جیب هایم خالی ست
کفش هایم کهنه ، چشمم کور
من عجب دنده نرمی دارم
من پول هایم را وقتی می گیرم ،
که فاتحه اش را خوانده باشد زن من
سر گلدسته برج
جیب من جای گره خوردن هیچ است و شپش
هر کجا هستم باشم ، خانه ای می خواهم
اجاره، رهن ، کرایه همه اش مال من است
چه اهمیت دارد که اجاره با لا ست
صاحبان خانه چه خبر از ته جیبم دارند
پول را باید جست ، وام باید که گرفت ،
خانه ای نقلی ساخت
زیر قرض باید رفت
با همه اهل و عیال ،نان خشک باید خورد
مگر این اشکنه ها چه کم از دیزی سنگی دارد !
بهتر آن است که قانع باشیم
و نگوییم که پول و پله لازم داریم !
حرف دیگر،کافیست
خانه در یک قدمی است
و طلبکار آنجاست!
کفش را باید کند
پول را باید جست
صاحب مغازه به شاگردش میگه قیمت ساعت 30000 تومن نبوده 25000 تومن بوده. برو 5000 تومن بهشون برگردون.
شاگرد مغازه از این 5 تومن 2 تومنشو واسه ی خودش برمیداره، و 3 تومن دیگرو میده به اون سه نفر، نفری 1000 تومن.
حالا سوال اینجاست اگه 9×3 = 27 و 2 تومنم که شاگرد مغازه برداشته ، کلا میشه 29 تومن. پس 1000 تومن دیگه کجاست؟
طراح سوال : پروفسور حسابی
خطای چشم , در این تصویر به جز خط های عمودی سفید و مشکی، چه تصویری را مشاهده می کنید؟؟؟؟؟
برای مشاهده تصویر پنهان در این مطلب می توانید از مانیتور چند قدم فاصله بگیرید حالا به ما بگویید در این تصویر چه مشاهده کردید؟
.: Weblog Themes By skin98 :.