سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 90/12/29 | 2:29 عصر | نویسنده : FFFFF

 :سلام:
 :چاکریم:
دیگه این روزا انقدر همه جو گیر شدن ، تا یه چیزی بگی میگن :پـــ نه پـــ!
البته ما که انیشتین( :روانی: !!!)داریم توی کلاسمون میگه هـــ پـــ نه پـــ! :قشنگ:
بخونید جالبه :توپ:

رفتم ساندویچی، میگم آقا یه هات داگ با سس مخصوص بدین. میگه میل می کنید؟ میگم: بله، دستتون درد نکنه
(گشت مبارزه با فتنه پـَ نه پـَ ، واحد سیار غذاخوری ها و رستوران ها)

 

به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم
(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح)

 

به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟میگم اگه سختت میشه تو بگیرش من نردبون و میچرخونم

 

رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟میگم نه خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت

 

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم...اگه شما صلاح بدونین
(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)

 

رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟ گفتم بله اومدیم خون بدیم. شما هم بفرمایید بساط لودگی تون رو جای دیگه پهن کنید. یارو همون جا به گریه افتاد و ابراز پشیمونی کرد.
(ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد نهی از منکر)

 

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟میگم نون باشه بقیش مهم نیس

 

به مامانم میگم پول بده!!!میگه اونایی که دو روز پیش گرفتی چی شد؟؟نکنه همشو خرج کردی؟؟؟
تا اومدم بگم پـَـ ....زد تو دهنم,نذاشت حرف بزنم
من فقط میخواستم بگم پـَـَـس اندازشون کردم

 

ماه رمضونی 6 صبح رفتم تهران، 9 شب برگشتم خونه خسته و کوفته میپرسم مامان شام چی داریم؟
میگه گشنته ؟ چند ثانیه سکوت میکنم، چشامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم . آروم و با طمانینه میگم : بله گشنمه
(ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد کظم غیظ )

 

نوزاده تو بغل مامانش گریه میکرده مامانه میگه قربونت برم گرسنته؟
بچه هه به اذن خداوند میگه پَ نَ پَ دارم برای گرسنگان و زلزله زدگان سومالی گریه میکنم
(واحد نفوذی پ نه پ)




تاریخ : دوشنبه 90/12/29 | 2:24 عصر | نویسنده : FFFFF

کنون رزم virus و رستم شنو
دگرها شنیدستی این هم شنو

که اسفندیارش یکی disk داد
بگفتا به رستم که ای نیکزاد

در این disk باشد یکی fileنابچشمک
که بگرفتم از site افراسیاب

برو سیر می کن بدین disk هان
که هم نون و هم آب باشد در آن

تهمتن روان شد سوی خانه اش
شتابان به دیدار رایانه اش

چو آمدبه نزد mini tower اش
بزد ضربه بر دکمه ی power اش

دگر صبر و آرام و طاقت نداشت ترسیدم
مران disk را در drive اش گذاشت

نکرد هیچ صبر و نداد هیچ افت
یکی list از root دیسکت گرفت

در آن disk دیدش یکی file بود
بزد enter آن جا و اجرا نمود

کز ان یک demo گشت زان پس عیان
و فیلم و به موزیک و شرح و بیان

به ناگه چنان سیستمش کرد hang گیج شدم
که رستم در آن ماند مبهوت و منگ

چو رستم دگرباره reset نمود
همی کرد hang و همان شد که بود

تهمتن کلافه شد و داد زد
ز بخت بد خویش فریاد زد عصبانی شدم!

چو تهمینه فریاد رستم شنود
بیامد که لیسانسش رایانه بود

بدو گفت رستم همه مشکلش
وز آن disk و برنامه خوشگلش

چو رستم بدو داد قیچی و ریش
یکی bootable دیسک آورد پیش

یکی اندر آن disk بود
برآورد آن را و اجرا نمود

همی گشت toolkit هارد اندرش
چو کودک که گردد پی مادرش

به ناگه یکی رمز virus یافت
پی حذف امضای ایشان شتافت

چو virus را نیک بشناختش
مر از boot sector برانداختش

یکی ضربه زد بر سرش toolkit
که هر بایت آن گشت هشتادbit

چنین گفت تهمینه با شوهرش
که این بار بگذشت از پل خرشخسته کننده

دگرباره اما جهالت مکن
ز رایانه اصلاً تو صحبت مکن
:بده:
قسم خورد رستم به پروردگار
نگیرد دگر  disk ز اسفندیارقابل بخشش نیست




تاریخ : دوشنبه 90/12/29 | 1:40 عصر | نویسنده : FFFFF

دوستان سلاممؤدب

من می خواستم موضوعات دیگری هم به وبلاگم اضافه کنم

اما نمی دونم چطوری تووبلاگم آرشیو موضوعی بذارمیعنی چی؟

کمکم کنید




تاریخ : دوشنبه 90/12/29 | 10:31 صبح | نویسنده : FFFFF

چرا لک لک موقع خواب یک پایش را بالا می گیرد ؟ چون اگر هر دو تا رو بالا بگیرد ؛ می افتد!
اگر شخصی خیلی سر شناس باشد ؛ به نظر شما چه کاره است ؟ آرایشگر!

اگر تلویزیون روشن نشد چه می کنید ؟ آن را هل می دهیم و می زنیم کانال دو!
شباهت دماسنج با ورقه ی امتحان در چیست؟ هر دو وقتی به صفر می رسند آدم می لرزد!
چرا دود از دودکش بالا می رود ؟ چون ظاهرا چاره ی دیگری ندارد!
شباهت نون سوخته با آدم غرق شده چیست ؟ هر دو تاشونو دیر کشیدن بیرون!
فرق یخمک با آتروپات در چیست؟ یخمک خوشمزه تر است!
فرق باتری با مادر زن در چیست ؟ باتری یک قطب مثبت دارد اما مادر زن هیچ چیز مثبتی ندارد!
اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده است چیست ؟ معذرت خواهی!
چه طوری زیر دریایی رو غرق می کنند؟ یه غواص میره در میزنه !




تاریخ : دوشنبه 90/12/29 | 10:27 صبح | نویسنده : FFFFF

سهراب سپهری 1385: هر کجا هستم، باشم به درک! من که باید بروم! پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین، مال خودت! من نمی دانم نان خشکی چه کم از مجری سیما دارد! تیپ را باید زد! جور دیگر اما… کار را باید جست. کار باید خود پول. کار باید کم و راحت باشد! فک و فامیل که هیچ… با همه مردم شهر پی کار باید رفت! بهترین چیز اتاقی است که از دسته چک و پول پر است! پول را زیر پل و مرکز شهر باید جست! سید خندان یه نفر! سوئیچم کو!