اس ام اس سرکاری
بیا پایین کارت دارم
.
.
.
.
.
.
برو بالا یکی کارت داره
اگه عاشقی به توصیه های زیر گوش بده:
.
.
.
.
ای ناقلا حالا طرف کی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بالاخره پنج راه برای آدم شدن کشف شد
……
……
……
……
……
……
……
زیاد کنجکاو نشو تو یکی آدم بشو نیستی
بعضی آدما یه دوره ای در کنارت هستن
بعد از اون از کنارت به روی اعصابت نقل مکان میکنن
مثل تو !
ایکاش من خورشید بشم و تو ماه
.
.
.
.
تا قیامت ریختتو نبینم
نگاهت چون عقاب …
دلت چون دریا .....
دستانت چون آتش …
قدت مثل سرو …
صدایت چون آوازه پرنده …
هیچ چیزیت مثل آدم نیست !
شصت دست راستت رو بذار رو دکمه 7،حالا در همین حالت انگشت اشاره دست چپ تو بذار رو دکمه 3،خب الان 5 بار 2 رو بزن
.
.
.
.
حالا یاد گرفتی چجوری باید یه نفرو سر کار بذاری؟
اگه منو دوست داری که هیچ چ چ چ چ ...
اما اگه نداری ........ تو غللللط می کنی !
چه کار کردی این همه طرفدار پیدا کردی ؟ هر جای شهر که می رم میبینم مردم تابلو هایی دستشون گرفتن که اسم تو روش نوشته شده: گوسفند زنده !!!
:..:: .-. : .:::-.::.:- ..:..::. ..-..::-.. ::.- ..:.:.- :::-. :... .. .:
.-:::... -::. . .::-..:-.. : ..: .
کاش کور بودی می فهمیدی چی نوشتم!!!
دیگه نه میخوام ببینمت نه ازت خوشم میاد دیگه اس هم نده!!
نمونه ای از حرفهای جدید تام و جری!!
به آسمان رفته ام حالا ، مینگرم به زمین از این بالا. باد صدایم میکند...
وایسا ببینم این باد چی کارم داره!
زن ثروتمندی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقهاى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد
و در حالى که در کنار استخر قدم مىزدند
از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو 206 نو
جلوى پارکینگ خانه داماد بودو روى شیشهاش نوشته بود:
«متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد
و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو 206
نو هدیه گرفت که روى شیشهاش نوشته بود:
«متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت
امّا داماد از جایش تکان نخورد
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود
پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد
فردا صبح یک ماشین بىامو ی کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد
سوم بود که روى شیشهاش نوشته بود
“متشکرم از طرف پدر زنت”
غضنفر دکتر می شه
به مریضش قرص میده میگه :
یکی قبل از خواب بخور
یکی قبل از بیدار شدن !!!
به غضنفر میگن : فهمیدی زلزله اومد ؟
میگه : نه ! من روم اون ور بود !
به غضنفر میگن تولدت مبارک !
میگه : خیلی ممنون تولد شما هم مبارک !
از غضنفر می پرسن تحصیلاتت چیه ؟
بر اثر قطع برق در شهر غضنفر اینا
ده ها تن از همشهری های غضنفر
ساعت ها روی پله های برقی گیر کردن !!!
غضنفر پاش خواب میره
کفشاشو می دزدن !!!
قل مراد : غضنفر چرا دستت شکسته ؟
غضنفر : دیروز روی یه دیوار بلند راه می رفتم
که یه دفعه دیوار تموم شد !!!
زن اولی : این مردها واقعاً خیلی لجوج و یک دنده هستند !
زن دومی : چی شده ؟
زن اولی : مثلاً این شوهر من ، دیروز درست چهار ساعت براش توضیح دادم
آخرش هم قبول نکرد که نکرد !
زن دومی : خوب چی رو داشتی براش توضیح میدادی ؟
زن اولی : این که من آدم پر حرفی نیستم !!!
معلم فلسفه یک صندلی می گذاره وسط کلاس
و به شاگردانش میگه : شما باید یک مقاله بنویسید
و در آن ثابت کنید که این صندلی وجود ندارد !
یکی از شاگردان دو کلمه می نویسه و ورقه شو می ذاره رو میزش
و بعد از اینکه معلم ورقه ها را تصحیح می کنه اون بهترین نمره رو می گیره!
می دونید چی نوشته بوده ؟
…
…
…
نوشته بوده : کدوم صندلی ؟!!!
غضنفر یه پتو می خره که عکس دو تا پلنگ روش بوده
شب با تفنگ دولول میره زیر پتو !!!
غضنفر تو قسمت کامپیوتر استخدام می شه
در پایان روز اول ، رئیس ازش می پرسه :
خوب ، امروز چکار کردی ؟
غضنفر میگه : هیچی
کلیدهای کیبورد نامرتب بودن
به ترتیب الفبا مرتبشون کردم !!!
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم بلیت آنتالیا را
بَـرَم وی را به ترکیه به خرج حضرت حافظ
که مجانی ببیند وی هی آنجاهای زیبا را
کنار ساحلش دارد درخت نخل دریایی
به طوری که فراموشش کنی از بیخ دریا را
درخت نخل دریایی، چه چشم انداز زیبایی!
چه چشم انداز زیبایی؟! خودت حل کن معما را(!)
به زعم بنده(یعنی که به زعم حضرت حافظ)
همینجا حضرت آدم نموده یافت حوا را
همینجا حضرت شیرین شده دلدادهی خسرو
همینجا حضرت مجنون بهدست آورده! لیلا را
سفرنامه نباشد این، بوَد یک آفِر ویژه!
ولی تنها به شرطی که به دست آرد دل ما را
از : مهدی استاداحمد
کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو
به رستم چنین گفت اون جومونگ!
ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم
رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:
منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت
جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:
تو را هیچ کس بین ایرانیان
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال 3 رو دیدی؟ کور که نیستی
در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:
چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین
بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:
جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
(سوسانو) هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
.: Weblog Themes By skin98 :.