سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/1/3 | 8:35 صبح | نویسنده : FFFFF

از جمع من تا ضرب تو!!!


 

از جمع من تا ضرب تو
راهی به جزتفریق نیست.
دلخوش به مجذورم نکن
اینجا مگر تقسیم نیست؟
به رادیکال عشق بیا
تا بشکند توان تو.
چیزی نچرخد بهتر از
سینوس من آلفای تو.
وای2 اگر عاشق شود
بی پرده ایکس2 می شود.
چیزی شبیه معجزه
با جذر ممکن می شود.
گر ایکس داری در سؤال
جایی برای ترس نیست.
در انتهای مسا له
دیگر مجال بحث نیست .




تاریخ : پنج شنبه 91/1/3 | 8:23 صبح | نویسنده : FFFFF

کفش هایم کو ؟!

دم در چیزی نیست

لنگه کفش من این جاها بود !

زیر اندیشه ی این جا کفشی !

مادرم شاید این جا دیشب

کفش خندان مرا، برده باشد به اتاق

که کسی پا نتپاند در آن

هیچ جایی اثر از کفشم نیست

نازنین کفش مرا درک کنید

کفش من کفشی بود

کفشستان !

و به اندازه ی انگشتانم معنی داشت ...

پای غمگین من احساس غریبی دارد

شست پای من از این غصه ورم خواهد کرد

شست پایم به شکاف سر کفش ، عادت داشت ...!

نبض جیبم امروز

تند تر می زند از قلب خروسی که در اندوه غروب

کوپن مرغش باطل بشود ...

جیب من از غم فقدان هزار و صد و هشتاد و سه چوق

که پی کفش ، به کفاش محل خواهد داد

? خواب در چشم ترش می شکند ?

کفش من پاره ترین قسمت این دنیا بود

سیزده سال و چهل روز مرا در پا بود

? یاد باد آن که نهانش نظری با ما بود ?

دوستان ! کفش پریشان مرا کشف کنید !

کفش من می فهمید که کجا باید رفت

که کجا باید خندید

کفش من له می شد گاهی

زیر کفش حسن و جعفر و عباس و علی

توی صف های دراز

من درین کله صبح ، پی کفشم هستم

تا کنم پای در آن

و به جایی بروم

که به آن ? نانوایی? می گویند !

شاید آنجا بتوان ، نان صبحانه فرزندان را

توی صف پیدا کرد

باید الان بروم ،... اما نه !

کفش هایم نیست ! کفش هایم ... کو ؟!




تاریخ : چهارشنبه 91/1/2 | 4:55 عصر | نویسنده : FFFFF

یادواره مهندسی

بسی رنج بردم در این سال سی / که مدرک بگیرم زبد شانسی

نشد، دادم از کف همه زندگی / نهادم به سر افسر بندگی

نبودم اوائل چنین ناتوان / ببودم به سر موی و بودم جوان

نه تن خسته و ناتوان بودمی / نه اینگونه نامهربان بودمی

نه اهریمنی طینتی داشتم / نه بر خوی بد عادتی داشتم

کنون بشنوید اینکه بیچاره من / چنان گشته‌ام اینچنین اهرمن

بود شرح احوال من بس دراز / ولی قطره آن گویم از بحر، باز

به هوش و خرد شهره بودم به شهر / نبودی چو من درسخوانی به دهر

به کنکور در رزم کنکوریان / زدم تستها را یکی در میان

به کف آمدم رتبه‌ای زیر صد / نیارد چو من رتبه کس تا ابد

خیالم که دیگر مهندس شدم / نبودم خبر زینکه مفلس شدم

به خود وعده‌ای نیک دادم همی / که چون در خط درس افتادمی

بیابم اگر صد هزاران کتاب / زنم از خوراک و میرم ز خواب

چنانش بخوانم به روزانه شب / که خود گردم از کار خود در عجب

ولیکن چو پایم بدینجا رسید / نبیند دو چشمت که چشمم چه دید

به هنگامه ثبت نامم دمار / برآمد به یک روزه هفتاد بار

به «آموزش»اش چون گذارم فتاد / رخ سرخ من رو به زردی نهاد

چو دادندمی صد هزاران ورق / به رخساره زردم آمد عرق

چنان بی کس و خسته ماندم به صف / که رست از کف کفش مخلص علف

پس از آن چو دیگر به صف ماندگان / به یک نمره گشتم من از بندیان

بماند، پس نمره‌ای گم شدم / جدا از خود و شهر و مردم شدم

به خود گفتم این زندگی بهتر است / ره دانشم راه پر گوهر است

گذشتم از آن فکر پیشینه‌ام / که من دیگر آن شخص پیشین نه ام

به من چه که دیگر کسان چون کنند / به من چه، چه در کار گردون کنند

به من چه فلانی دل آزرده است / به من چه خر مش رجب مرده است

گذشتم از آن فکر پیشینه‌ام / که من دیگر آن شخص پیشین نه ام

که دانش چراغ ره آدم است / کلید در گنج این عالم است

چو فرصت غنیمت شمارم کنون / مرا علم و دانش شود رهنمون

پس از آن به مکتب نهادم چو پا / ز یک درب چوبی بسی بی صدا

به رزم اندر آمد یکی اوستاد / بگفتا شکاری به دام اوفتاد

بچرخید و گردید و غرید و گفت / در این پهنه یکدم نشاید که خفت

که من دکترا از فلان کشورم / یل سر سپاه فلان کشورم

کنون گفته باشم به آغاز درس / ز کس گر نترسی، ز مخلص بترس

بگفتم که درست بسی ساده است / کدامین خر ز درست افتاده است؟

بگفتا که درسم بسی مشکل است / خیالات تو ای جوان باطل است

چنانت بکوبم به گرز گران / که پولاد کوبند آهنگران

پس از آن سخنها و آن سرگذشت / دوماهی چو از آن سخن‌ها گذشت

ریاضی یکم نمره بر شیشه زد / هزاران غمم تیشه بر ریشه زد

علومی چو بر بنده لشکر کشید / سپاه معارف به دادم رسید

یکی بیست بگرفتم از ریشه‌ها / نشد کارگر زخم آن تیشه‌ها

پس از آن معارف ز من قهر کرد / دهانم ز تلخی چنان زهر کرد

به تالار و در گرمی ماه تیر / بیامد ز در اوستادی چو شیر

بگفتا که در رزم نام آوران / بدان،‌ خوان اول بود امتحان

فراهم شد از جمع ما لشگری / یکی پهلوان‌تر از آن دیگری

اتودها کشیده همه از نیام / که باید نمودن به دشمن قیام

چو آمد فرود آن یل از پشت زین / ببست افسار رخش خود بر زمین

کشید از نیامش سوالات را / بگفتا که حل کن محالات را

سپه را به یک غرش آرام کرد / یلان را چنان اسب خود رام کرد

بگفتا که درسم بسی ساده است؟! / کدامین کس از درسم افتاده است؟!

کنون گر توانی برو بچه‌جان / به فنی زبندم تو خود را رهان

نشستم چنان سنگ بر صندلی / به خود گفتمی اینکه ول معطلی

برو فکر دیگر بکن این جوان / مگر ترم دیگر شوی پهلوان

شدم بر خر نحس شیطان سوار / دو صد حیله را چون نمودم قطار

به یک روزه صدها گواهی بکف / به ظاهر پریشان و در دل شعف

بگفتم که من موقع امتحان / ببودم به بستر بسی ناتوان

که رحمی کن ای پهلوان رهنما / بیا بر من اکنون تو راهی نما

کنون تا نیفتم به حال نزار / برونم کش از پهنه کارزار

دو ترمی در این نابرابر نبرد / دگر از چه آرم سرت را به درد

هزاران کلک را زدم بیش و کم / که شاید برون آیم از پنچ و خم

رهی پرفراز و خم اندر خم است / در این ره هزاران چو من رستم است

یکیشان به رخش و یکی مرده رخش / یکی با درفش و یکی بی درفش

هر اینک در اندیشه کارزار / مگر آخر آید غم روزگار




تاریخ : چهارشنبه 91/1/2 | 12:25 عصر | نویسنده : FFFFF

Sargarmi98.ir ZedHaaal1 ضدحال های باحال / طنز

ضدحال یعنی وقتی منتظر فیلم مورد علاقت هستی برق بره!
ضدحال یعنی بعد از کلی مصیبت که بابات برات موبایل ثبت نام کرده همه سیمکارتا بیاد جز مال تو!
ضدحال یعنی یه جلسه سر کلاس نری فقط همون یه جلسه استاد حضور غیاب کنه!
ضدحال یعنی با شکم گرسنه بری تو صف تون تموم کرده باشن!
ضدحال یعنی یه هفته قبل از اینکه جشن تولد بگیری خاله مامانت فوت کنه!
ضدحال یعنی قبض تلفن بیاد ……. تومن!
ضدحال یعنی بعد از کلی مخ زدن تو اینترنت همینکه بیای به نتیجه برسی اشتراکت تموم بشه !
ضد حال یعنی یه مانتو خوشگل بخری همون روز اول گیر کنه به صندلی پاره بشه!
ضدحال یعنی صبح ساعت 7 بری سر کلاس استاد نیاد!
ضدحال یعنی شرطی بیدل بزنی امتیازت بشه 25!

ضدحال یعنی بعد اینکه کلی افه زبان اوومدی نمره زبانت بشه10
ضدحال یعنی داداش کوچیکت 2شاخه مودمو اشتباهن بزنه تو پریز برق!

ضدحال یعنی نفر 11کنکور شدن!




تاریخ : چهارشنبه 91/1/2 | 12:13 عصر | نویسنده : FFFFF

ایرانسل دیگه داره جای دوستامو پر می کنه ، فقط مونده اس ام اس بده کجایی ؟
.
.
.
همیشه یادت باشه یه دونه ای

درست مثل هر کس دیگه!!
.
.
.
همیشه گوشیم که زنگ میخوره میذارم چند ثانیه بگذره بعد جواب میدم
اینطورى فکر میکنن ما هم کار و زندگى داریم !!!
.
.
.
به غضنفر میگن : برو خبر مرگ حسن آقا رو به بستگانش بده
ولی یک دفعه نگو که هول کنن !
میره دره خونه حسن آقا زنگ میزنه میگه : منزل مرحوم حسن آقا !
.
.
.
امروز روز خوشگلاس
این پیامو برای تمام خوشگلایی که میشناسی بفرست
فقط خواهشن منو بیخیال شو همین الانشم بالای صدتاشو برام فرستادن
.
.
.
از فروشنده پرسیدم قیمت دلار چنده ؟
گفت الان ؟ یا الان ؟
.
.
.
با کلمه آره یا نه جواب بده
آیا من میدونم که تو احمقی ؟!؟
.

.
.
انقد بدم میاد از اینایی که از من بدشون میاد !!

.
.
.
دیدین بعضیا وقتی می‌شینن رو صندلی چرمی بعد صدا میده
یه بار دیگه صداشو در میارن که بگن مال صندلی بوده؟!!
فاجعه اونجاست که صداش دیگه در نیاد !
.
.
.
به سلامتیه پـــــت و مــــت
چون نه هیچی تو مغزشون بود،نه هیچی تو دلشون!

.
اس ام اس خنده دار
.
فقط یه ایرانی میتونه بعد از شنیدن صدای پیغامگیرِ تلفن بگه
“عِـه رفت رو پیغامگیرشون”
و سریعاً تلفن رو قطع کنه !!
.
.
.
یادش بخیر قدیمـا رو عیدی فک و فامیل حســـــاب باز میکردیم
امسال خیلـــی بهمون لطف کنن ماچمون میکنن…!

.
.
.

.
بهترین مطالب طنز
.
والا ما بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا خانوم رضایی! میگفت: شما… مام میگفتیم: ما؟ میگفت: بعله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبتر بشین! مام میرفتیم عقب! بعد میگفت: یکم عقبتر! آقا مام تا نزدیکیهای در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده..! یعنی یه همچین اسکولای دوست داشتنی ای بودیم ما..!
.
.
.
زن همسایه چیست ؟
زن همسایه موجودیست که ساعتها دم در حرف میزنه اما نمیشینه ، چون دیرش میشه !
.
.
.