سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 90/12/10 | 2:57 عصر | نویسنده : FFFFF

    *****************
  ...........   مردی را از مدرسه اخراج می کنند.پدرش میاد پیش مدیر و میگه: چرا بچه منو اخراج کردین

معلم: آخه ازش پرسیدم “تخت جمشید” رو کی آتیش زده جواب نداد. پدر مرده هم با قیافه طلب کار گفت

ای بابا این که دیگه اخراج نمی خواست! من خودم 0نجارم- برای جمشید یه تخت جدید می سازم

**************
مردی از طبقه صدم یه ساختمون می‌پره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت

**********
یه روز کاغذ می خوره تو سر مردی. مرده جا در جا می میره!
کاغذ رو بر می دارن نگاه می کنند، می بینن توش نوشته: "دو تا آجر"!

**************
زوجی بر سر یک چاه آرزو رفتند، مرد خم شد، آرزویی کرد و یک سکه به داخل چاه انداخت. زن هم تصمیم گرفت آرزویی کند ولی زیادی خم شد و ناگهان به داخل چاه پرت شد.
مرد چند لحظه ای بهت زده شد بعد لبخندی زد و گفت: "این چاه واقعا کار می کنه!"

به مردی یه انگشت نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه یکی.
بعد ده تا انگشت بهش نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه: وای! چقدر یک!

******************
یارو اسم بچه اش رو میزاره «اس ام اس» دوستاش میگن: این چه اسمیهبرای بچت گذاشتی؟ میگه: چیه مگه! از پیام که با کلاس‌تره.    
******************
به مردی خبر میدن که بابا شدی میگه به زنم نگید میخوام غافلگیرش کنم

******************
مردی رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟
مرد میگه: خوب بود،ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که    : “پرده دوم، دو سال بعد    ”     تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود
من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون    !

*****************
و تا دیوونه می رسن به هم، اولی به دومی می گه: اگه چراغ قوه رو روشن کنم، از نورش می ری بالا؟ دومی می گه: فکر کردی من دیوونم؟ که برم بالا، تو چراغ قوه رو خامو ش کنی و من بیفتم پایین

**************
یه مردی میره پنجاه تومن میندازه صندوق     صدقات، میبینه مردی داره از اون ور خیابون بهش می خنده، فکر میکنه کم انداخته، یه     دویست تومنی میندازه، می بینه مرد باز داره می خنده، فکر می کنه ضایس، یه پونصد     تومنی در میاره، می بینه باز می خنده، خلاصه یه هزاری در میاره میندازه تو صندوق،   می بینه مرد دلشو گرفته قاه قاه می خنده. میره اون ور خیابون به مرد میگه: آخه برادر برای چی می خندی؟ کار من کجاش خنده داره؟

مرده میگه: ه ه ه ...این که گوشی نداره.

***************
یه بار مسابقه تقلید صدای داریوش برگزار میشه، داریوش میاد چهارم میشه

***********
یک روز پلنگ صورتی میره سر خاکه باباش میگه: بابام, بابام, بابام بابام,

مردی میره رستوران میگه: غذا چی دارین؟ گارسون میگه: کاستی دگیلین کوفینوستا با لیمو! مرد میگه: کاستی دگیلین کوفینوستا با چی؟

  ***

 

****************  .

   یه روز یه خسیسه داشته روی خودش آب یخ می ریخته یکی می بیندش و ازش می پرسه چرا همچین کاری می کنی؟ می میگه می خوام. سرما بخورم یارو میگه چرا؟ میگه آخه یه پنی سیلین تو خونه دارم داره تاریخ مصرفش می گذره

************
معلم: وقتی می گوییم دانش آموزان کلاس تکلیف های خود را با میل انجام می دهنددر این جمله میل چه نوع کلمه ای است؟ دانش آموز: اجازه حرف اضافه

**************