سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 91/1/1 | 4:27 عصر | نویسنده : FFFFF

غضنفر دکتر می شه

به مریضش قرص میده میگه :

یکی قبل از خواب بخور

یکی قبل از بیدار شدن !!!

 


 

به غضنفر میگن : فهمیدی زلزله اومد ؟

میگه : نه ! من روم اون ور بود !

 

به غضنفر میگن تولدت مبارک !

میگه : خیلی ممنون تولد شما هم مبارک !

 

 

از غضنفر می پرسن تحصیلاتت چیه ؟

 

بر اثر قطع برق در شهر غضنفر اینا

ده ها تن از همشهری های غضنفر

ساعت ها روی پله های برقی گیر کردن !!!

 

غضنفر پاش خواب میره

کفشاشو می دزدن !!!

 

قل مراد : غضنفر چرا دستت شکسته ؟

غضنفر : دیروز روی یه دیوار بلند راه می رفتم

که یه دفعه دیوار تموم شد !!!

 

زن اولی : این مردها واقعاً خیلی لجوج و یک دنده‌ هستند !

زن دومی : چی شده ؟

زن اولی :‌ مثلاً‌ این شوهر من ، دیروز درست چهار ساعت براش توضیح دادم

آخرش هم قبول نکرد که نکرد !

زن دومی : خوب چی رو داشتی براش توضیح می‌دادی ؟

زن اولی :‌ این که من آدم پر حرفی نیستم !!!

 

معلم فلسفه یک صندلی می گذاره وسط کلاس

و به شاگردانش میگه : شما باید یک مقاله بنویسید

و در آن ثابت کنید که این صندلی وجود ندارد !

یکی از شاگردان دو کلمه می نویسه و ورقه شو می ذاره رو میزش

و بعد از اینکه معلم ورقه ها را تصحیح می کنه اون بهترین نمره رو می گیره!

می دونید چی نوشته بوده ؟



نوشته بوده : کدوم صندلی ؟!!!

 

غضنفر یه پتو می خره که عکس دو تا پلنگ روش بوده

شب با تفنگ دولول میره زیر پتو !!!

 

غضنفر تو قسمت کامپیوتر استخدام می شه

در پایان روز اول ، رئیس ازش می پرسه :

خوب ، امروز چکار کردی ؟

غضنفر میگه : هیچی

کلیدهای کیبورد نامرتب بودن

به ترتیب الفبا مرتبشون کردم !!!