سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 90/12/11 | 9:3 صبح | نویسنده : FFFFF

شخصی با دوستی گفت: پنجاه من گندم داشتم، تا مرا    خبر شد، موشان تمام خورده بودند. او گفت: من نیز پنجاه من گندم داشتم تا موشان را   خبر شد، من تمام خورده بودم  .

  *****************

عاموذش عدبیاط فارصی سد در سد طذمینی با ما طماث بگیرید

  **********************
به مردی  میگن چرا باچتر میری حموم میگه میخوام خیس نشم.

********************
اولی: آقا این همسایه مون ساعت 2 نصفه شب هی با مشت می کوبید به دیوار خونمون!
دومی: عجب آدم های مردم آزاری پیدا می شن. حتماً نذاشت بخوابی؟
اولی: نه، خوشبختانه خواب نبودم، داشتم شیپور تمرین می کردم

*****************************************
به مردی میگن با عذاب جمله بساز میگه ماهی هر وقت از آب بگیری تازه است
  .

*****************  ***********************
روزی شاگردی از معلمش پرسید: آقا چرا بعضی ها میگن کتاب، متاب یا ماست، پاست ! ….. معلم: پسرم اونها سواد مواد ندارند

**************************************
یه خسیس می گن اگه سردت شد چیکار می کنی؟ می گه میرم بغل بخاری
می گن اگه خیلی سردت شد چی؟می گه میرم به بخاری نزدیک تر میشم
.
گن اگه خیییلی سردت شد چی ؟میگه میرم به بخاری می چسبم

می گن اگه  خیییلی خیییلی خیییلی سردت شد چی ؟می گه میرم بخاری رو روشن می کنم
************************************
مردی زنگ میزنه به دوستش، آهسته میگه:

من الان توی جلسه ام. بعدا باهات تماس میگیرم!!

**************************
به مردی میگن به زنبوریی که از کندو محافظت میکنن چی میگن….؟ میگه: خسته نباشین

*************************
یه مورچه با یه فیل ازدواج میکنن فیله بعد از دو روز میمیره

مورچه میگه ای بابا دو روز زندگی کردیم حالا یه عمر باید قبر بکنیم

*************************************
 مردی  رو از خواب بیدار میکنن پین کد میخواد

***************************************
دو نفر در طول مهمانی کنار هم نشسته بودند و یک کلمه هم با هم حرف نزدند. پس از دو ساعت یکی از آنها به دیگری گفت: پیشنهاد می‏کنم حالا در مورد موضوع دیگری سکوت کنیم!