سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 90/12/11 | 7:45 صبح | نویسنده : FFFFF

اهل دانشگاهم روزگارم خوش نیست ژتونی دارم خرده عقلی سر سوزن شوقی اهل دانشگاهم پیشه ام گپ زدن است گاه گاهی می نویسم تکلیف * می سپارم به شما تا به یک نمره ناقابل بیست * که در آن زندانیست * دلتان زنده شود چه خیالی چه خیالی میدانم * گپ زدن بیهوده است خوب میدانم دانشم بیهوده است استاد از من پرسید * چقدر نمره ز من می خواهی من از او پرسیدم * دل خوش سیری چند اهل دانشگاهم * قبله ام آموزش جانمازم جزوه * مشق از پنجره ها میگیرم همه ذرات وجودم متبلور شده است درسهایم را وقتی می خوانم * که خروس می کشد خمیازه مرغ و ماهی خواب است خوب یادم هست * مدرسه باغ آزادی بود درس بی کرنش می خواندیم * نمره بی خواهش می آوردیم تا معلم پارازیت می انداخت * همه غش می کردیم کلاس چقدر زیبا بودو معلم چقدر حوصله داشت درس خواندن آنروز * مثل یک بازی بود کم کمک دور شدم از آنجا * بار خود را بستم عاقبت رفتم در دانشگاه * به محیط خشن آموزش و به دانشکده علوم سرایت کردم * رفتم از پله کامپیوتر بالا چیزها دیدم در دانشگاه من گدایی دیدم در آخر ترم * در به در می گشت یک نمره قبولی می خواست من کسی را دیدم * از دیدن یک نمره ده دم دانشگاه پشتک می زد شاعری دیدم * هنگام خطابه * به خرچنگ می گفت ستاره و اسید نیتریک را جای می می نوشید همه جا پیدا بود * همه جا را دیدم بارش اشک از نمره تک * جنگ آموزش با دانشجو حذف یک درس به فرماندهی کامپیوتر فتح یک ترم به دست ترمیم * قتل یک لبخند در آخر ترم همه را من دیدم * من در این دانشگاه در به در و ویرانم من به یک نمره نا قابل ده خشنودم * من به لیسانس قناعت دارم من نمی خندم اگر دوست من می افتد من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بکنند و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد من در این دانشگاه * در سراشیب کسالت هستم خوب می دانم استاد * کی کوئیز می گیرد برگه حذف کجاست * سایت و رایانه آن مال من است تریا،نقلیه،دانشکده از آن من است ما بدانیم اگر سلف نباشد * همگی می میریم و اگر حذف نباشد * همگی مشروطیم نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نبود کار ما نیست شناسایی مسئول غذا کار ما نیست شناسایی بی نظمی ها کار ما شاید اینست که در مرکز پانچ