:::
توجه توجه
اطلاعیه شماره 1 نوروزی
هر کس عیدی من را قبل از تحویل سال بدهد
از 20 درصد جایزه خوش حسابی برخوردار میشود !
هر 5 هزار تومان 1 امتیاز !
:::
نظر به اینکه عید دیدنی به صورت رفت و برگشت انجام میشه
جهت رفاه حال مردم ، سال 91 عید دیدنی به صورت حذفی برگذار میشود !
:::
مزیت مجرد بودن اینکه شب عید به خاطر بی پولی ، شرمنده زن و بچه ات نمی شی !
:::
اطلاعیه :
اونقدر که آیفون تصویری در ایام عید کارائی داره
تلویزیون و ماهواره و غیره کارائی نداره
جهت یاد آوری گفتم !
مهمان حبیب خداست !
:::
تذکر جدی به عیدی بگیران
عیدی خود را در جیب خود نگه دارید !
ما هنوز سر اون عیدی هایی که ازمون میگرفتن
و میرفتن واسم حساب بانکی باز میکردن، اما هیچ وقت ندیدمشون
با خانوادمون درگیرم !
:::
هرروزتان نوروز، نوروزتان پیروز، پسوردتان مرموز، اینباکستان پرسوز
ماشینتان لکسوز، لکسوزتان کم سوز، ناهارتان قارپوز، سیگارتان بر پوز
بدخواهتان پفیوز،غمهایتان ریفیوز، اوقاتتان محضوض
:::
بیانیه صنف عیدی بگیران در سال 91
با توجه به افزایش نرخ دلار و افزایش تورم و گرانی مخارج
تعرفه عیدی در سال 91 به شرح زیر است :
اقوام درجه 1 : 20 تا 25 هزار تومان
اقوام درجه 2 : 2 تا 5 هزار تومان
اقوام درجه 3 : هرچه کَرَمِشون بود !
تذکر : عیدی امسال هم در دید و هم در بازدید دریافت میشود !
پرداخت فقط نقد !
:::
اینایی که عید میرن مسافرتای طولانی
هم به خودشون حال میدن هم یه لشکر آدمو از دید و بازدید معاف میکنن
خدا عوضشون بده ،اصن آدم نمیدونه چجوری ازشون تشکر کنه !

… سگ عظیم الجثه ای که در تصویر بالا مشاهده کردید وزنی بیش از 450 کیلوگرم وزن دارد …
لطفا پس از شنیدن صدای بوق .. و پیام های زیر ..پیغام بگذارید
پیغام گیر حافظ:
رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور!
پیغام گیر سعدی:
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم
پیغام گیر فردوسی:
نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب
پیغام گیر خیام:
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!
پیغام گیر منوچهری:
از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم!
پیغام گیر مولانا:
بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم!
شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم!
برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم!
پیغام گیر بابا طاهر:
تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت!
خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان
ز بین این همه خرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشکل
خر از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر به قربان نگاهت به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من به زیبائی نباشد مثل او زن
بگفت مادر برو پالان به تن کن برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه
دو تا پالان خریدند پای عقدش یه افسار طلا با پول نقدش
خریداری نمودند یک طویله همانطوری که رسم است در قبیله
خر عاقد کناب خود گشائید وصال عقد ایشان را نمائید
دوشیزه خر خانم آیا رضائی به عقد این خر خوش تیپ در آیی
یکی از حاضرین گفتا به خنده عروس خانم به گل چیدن برفته
برای بار سوم خر بپرسید که خر خانم سرش یکباره جنبید
خران عرعر کنان شادی نمودند یونجه کام خود شیرین نمودند
به امید خوشی و شادمانی برای این دو خر در زندگانی
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
گفتم: سلام حافظ گفتا : علیک جانم
گفتم: کجا روی؟ گفت والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا نمانده حالی
گفتم: چگونه ای؟ گفت: در بند بی خیالی
گفتم که تازه تازه شعر و غزل چه داری؟
گفتا که می سرایم شعر سپیدباری
گفتم: ز دولت عشق، گفتا: کودتا شد
گفتم: رقیب، گفتا: کله پا شد
گفتم: کجاست لیلی؟ مشغول دلربایی؟
گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم: بگو، ز خالش، آن خال آتش افروز؟
گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز
گفتم: بگو ز مویش، گفتا که مش نموده
گفتم: بگو، ز یارش، گفتا ولش نموده
گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟
گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟
گفتا: خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم: بگو، ز ساقی حالا شده چه کاره؟
گفتا: شدست منشی در دفتر اداره
گفتم: بگو؛ ز زاهد آن رهنمای منزل
گفتا: که دست خود را بردار از سر دل
گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم: بگو، ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا: پژو، دوو، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم که قاصدت کو آن باد صبح شرقی
گفتا که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا: به جای هدهد دیش است و ماهواره
گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد؟
گفتا: به پست داده، آورد یا نیاورد؟
گفتم: بگو ز مُشکٍ آهوی دشتِ زنگی
گفتم: سراغ داری میخانه ای حسابی؟
گفتا: آنچه بود از دَم گشته چلو کبابی
گفتم: بیا دو تایی لب تر کنیم پنهان
گفتا: نمی هراسی از چوب پاسبانان؟
گفتم شراب نابی تو دست و پا نداری؟
گفتا که جاش دارم وافور با نگاری
گفتم: بلند بوده موی تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم اَز ته زدند آن ها
گفتم: شما و زندان؟ حافظ ما رو گرفتی؟
گفتا: ندیده بودم هالو به این خرفتی
.: Weblog Themes By skin98 :.